مهارت همدلی
![](https://drmajidi.org/wp-content/uploads/2024/01/close-up-people-discussing-therapy-scaled-e1706370417377.jpg)
مهارت همدلی
همدلی مفهوم گستردهای است که به واکنشهای شناختی و عاطفی فرد نسبت به تجربیات مشاهده شده دیگری اشاره دارد. داشتن همدلی احتمال کمک به دیگران و نشان دادن شفقت را افزایش میدهد. به گفته مرکز علمی Greater Good
(مؤسسه تحقیقاتی که روانشناسی، جامعه شناسی و علوم اعصاب را مطالعه می کند) «همدلی سنگ بنای اخلاق است برای همه مردم یک جامعه، آنها اگر بتوانند خود را به جای دیگران بگذارند کمک میکند». همچنین یک عنصر کلیدی در روابط موفق است زیرا به ما کمک میکند دیدگاهها، نیازها و نیات دیگران را درک کنیم.
اگرچه ممکن است شبیه به هم به نظر برسند، اما تمایز واضحی بین همدلی و همدردی وجود دارد. به گفته هاجز و مایرز در دایرهالمعارف روانشناسی اجتماعی، «همدلی اغلب به معنای درک تجربه شخص دیگر با تصور کردن خود در موقعیت آن شخص تعریف میشود. در واقع آن را تجربه میکند و تمایز بین خود و دیگری حفظ میشود. در مقابل، همدردی شامل تجربه تحت تأثیر قرار گرفتن یا واکنش هماهنگ با شخص دیگری است».
همدلی عاطفی و شناختی
محققان بین دو نوع همدلی(عاطفی و شناختی) تمایز قائل میشوند. به خصوص در روانشناسی اجتماعی، همدلی را میتوان به عنوان یک پاسخ عاطفی یا شناختی طبقه بندی کرد. هاجز و مایرز میگویند که همدلی عاطفی از سه جزء مجزا تشکیل شده است:
توجه به این نکته مهم است که احساس پریشانی مرتبط با همدلی عاطفی لزوماً منعکس کننده احساسات شخص مقابل نیست. هاجز و مایرز خاطرنشان میکنند که در حالی که افراد همدل هنگام زمین خوردن احساس ناراحتی میکنند، اما درد فیزیکی مشابهی ندارند. این نوع همدلی به ویژه هنگامی که صحبت از رفتار دلسوزانه انسانی میشود، نقش اثربخشتری دارد. بین احساس نگرانی همدلانه و تمایل به کمک به دیگران همبستگی مثبت وجود دارد. بنا به گفته هاجز و مایرز، «بسیاری از شریفترین نمونههای رفتار انسانی، از جمله کمک به غریبهها و افرادی که مورد آزار قرار گرفتهاند، ریشههای همدلانه دارند.» بحث در مورد اینکه انگیزه کمک بر اساس نوع دوستی است یا منفعت شخصی همچنان ادامه دارد.
نوع دوم همدلی، همدلی شناختی است
این نوع همدلی به چگونگی درک ما از احساسات دیگران اشاره دارد. هاجز و مایرز میگویند که همدلی شناختی که به عنوان دقت همدلانه نیز شناخته میشود، شامل داشتن دانش کاملتر و دقیقتر در مورد محتویات ذهن شخص دیگر، از جمله احساس فرد است. همدلی شناختی بیشتر شبیه یک مهارت است: انسان ها یاد میگیرند که حالت عاطفی دیگران را به عنوان راهی برای پردازش احساسات و رفتار بشناسند و درک کنند. در حالی که دقیقاً مشخص نیست انسانها چگونه همدلی را تجربه میکنند.
چگونه همدلی کنیم؟
متخصصان در زمینه علوم اعصاب اجتماعی در تلاش برای به دست آوردن درک بهتری از همدلی، دو نظریه ارائه کردهاند. بر اساس روانشناسی امروز، نظریه اول، «تئوری شبیهسازی» است
یک مؤلفه بیولوژیکی نیز در این نظریه وجود دارد. دانشمندان شواهد اولیهای از «نرونهای آینهای» را کشف کردهاند که در هنگام مشاهده و تجربه انسانها، فعالیتاشان چند برابر میشود. توضیح میدهد که «بخشهایی از مغز در قشر پیشپیشانی داخلی (مسئول انواع سطح بالاتر تفکر) وجود دارد که همپوشانی فعالسازی را برای افکار و قضاوتهای متمرکز بر خود و دیگر متمرکز نشان میدهد.
برخی از کارشناسان معتقدند که توضیح علمی دیگر همدلی در تضاد کامل با نظریه شبیه سازی است. Psychology Today میگوید: «این نظریه ذهن است، توانایی درک آنچه که شخص دیگر بر اساس قوانینی برای اینکه چگونه باید فکر یا احساس کند. این نظریه نشان میدهد که انسانها میتوانند از فرآیندهای فکری شناختی برای توضیح وضعیت روانی دیگران استفاده کنند. بر اساس این نظریه، افراد میتوانند با ایجاد نظریههایی در مورد رفتار انسان، اعمال دیگران را پیش بینی کنند یا توضیح دهند.
در حالی که توافق روشنی وجود ندارد، احتمالاً همدلی شامل فرآیندهای متعددی است که هم پاسخهای خودکار، احساسی و هم استدلال مفهومی آموختهشده را در بر میگیرد. بسته به زمینه و موقعیت، ممکن است یک یا هر دو پاسخ همدلانه ایجاد شود.
پرورش همدلی
به نظر میرسد همدلی در طول زمان به عنوان بخشی از رشد انسان به وجود میآید، و همچنین ریشه در تکامل دارد.
از دیدگاه رشدی، انسانها در طول سالهای دوم و سوم زندگی شروع به نشان دادن نشانههایی از همدلی در تعاملات اجتماعی میکنند. با توجه به مقاله ژان دیستی با عنوان «توسعه عصبی همدلی در انسانها»، شواهد قانعکنندهای وجود دارد که نشان میدهد رفتارهای اجتماعی مانند کمک نوع دوستانه در اوایل کودکی ظاهر میشوند. نوزادان از ۱۲ ماهگی شروع به تسکین قربانیان پریشانی میکنند و همینطور کودکان ۱۴ تا ۱۸ ماهه رفتارهای کمکی خودجوش و بدون پاداش از خود نشان میدهند.
در حالی که تأثیرات محیطی و ژنتیکی توانایی فرد برای همدلی را شکل میدهند، ما تمایل داریم در طول زندگیمان سطح یکسانی از همدلی داشته باشیم. با توجه به «همدلی در طول عمر بزرگسالان: یافتههای نمونهگیری طولی و تجربی»، مستقل از سن، همدلی با یک نمایه بهزیستی و تعامل مثبت همراه بود». و این درست است که ما احتمالاً به دلیل مزیت تکاملی احساس همدلی میکنیم: «همدلی احتمالاً در زمینه مراقبت والدینی که مشخصه همه پستانداران است، تکامل یافته است. به گفته مرکز علمی Greater Good Science، نوزادان انسان که وضعیت خود را از طریق لبخند و گریه نشان میدهند، از مراقب خود میخواهند که اقدامی انجام دهد، زنانی که به نیازهای فرزندان خود پاسخ میدهند نسبت به کسانی که فرزندی ندارند و از این فضا دور هستند احتمال تولید مثل بیشتری دارند. این ممکن است تفاوت های جنسیتی در همدلی انسانی را توضیح دهد.
این تحقیق نشان میدهد که ما یک استعداد طبیعی برای ایجاد همدلی داریم. با این حال، عوامل اجتماعی و فرهنگی به شدت در کجا، چگونه و به چه کسی همدلی کردن تأثیر میگذارد. همان منبع میگوید: «همدلی چیزی است که ما در طول زمان و در ارتباط با محیط اجتماعی خود ایجاد میکنیم و در نهایت به واکنشی چنان پیچیده تبدیل میشود که تشخیص منشأ آن در پاسخهای سادهتر، مانند تقلید بدن و سرایت عاطفی دشوار است».
روانشناسی و همدلی
در حوزه روانشناسی، همدلی یک مفهوم محوری است. به گفته Good Therapy، انجمن آنلاین متخصصان سلامت روان، از منظر سلامت روان
همدلی در ایجاد روابط بین فردی موفق از هر نوع، در خانواده، محل کار و فراتر از آن، حیاتی است. بنابراین فقدان همدلی یکی از نشانههای شرایطی مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت خودشیفته است. علاوه بر این، برای متخصصان سلامت روان مانند درمانگران، داشتن همدلی با مراجع بخش مهمی از درمان موفق است. Good Therapy توضیح میدهد: «درمانگرانی که بسیار همدل هستند میتوانند به افراد در درمان کمک کنند تا با تجربیات گذشته روبرو شوند و درک بیشتری از تجربه و احساسات پیرامون آن به دست آورند.
کاوش در همدلی
همدلی نقش مهمی در تعامل انسانی، اجتماعی و روانی در تمام مراحل زندگی دارد. در نتیجه، مطالعه همدلی با تحقیقات جدید که مرتباً ظاهر میشود، یک حوزه مداوم مورد علاقه روانشناسان و عصب شناسان در بسیاری از زمینهها است.
دیدگاهتان را بنویسید